پاییز
طلایی ترین خوابم بود.
چند سطر پس از باران ....
در دنیای تو ، خواستی یک عابر باشم
شدم ، و رفتم
اما تو ، حالا به دنبال رد پای قدم هایم در دنیای خودت .
خدایا
تو را به اندازه تمام مهربانیت
دوست دارم
در سمفونی دنیای من، یک نت هم نبود ....
اما حیف ، این را هم نمی فهمید ...