مرغ سحر

این دنیا چیزی برایم نداشت،که وقتی در آن نباشم ،دلتنگ آن شوم، "همه دلبستگی هایم ابدی بودند".

مرغ سحر

این دنیا چیزی برایم نداشت،که وقتی در آن نباشم ،دلتنگ آن شوم، "همه دلبستگی هایم ابدی بودند".

دنیایم

روایتش در دنیایم


    یک شاعرانه خشونت بار.

حماقتش

می خواست همه درد هایش

    را با قرص خوب کند  ،

       حتی درد

                    حماقتش را.

عطر

کاش هرگز

 عطرت در فضای دلم

                 نمی پچید.

کبوتر

کبوتر های دلم را ، پَردادم

    به سمت

       آشیانه نگاهت .

ریشه


وقتی خواستنت ، در دلم ریشه زد

          و نداشتنت ، غنچه زد و گل داد .